دیابت یکی از رایج ترین بیماری ها در دوران کودکی است . که به علت ناتوانی بدن در تولید یا مصرف انسولین (ماده ای که توسط لوزالمعده تولید میشود و باعث مصرف قند میشود) پدید میآید.
بیماری دیابت پیامدهای جدی برای کودک و خانوادهاش از جهت مهار و کنترل بیماری دارد. هدف مهم و نخست در این بیماری، کنترل بهنگام و مطلوب سطح قند خون، از طریق اتخاذ رژیم غذایی خاص بیماران دیابتی، ورزش و مصرف درست داروهای تجویز شده توسط پزشک است. معمولاً همراه و متناسب با روند رشد کودک، برنامه کنترل و نظارت بر سطح قند خون بیشتر و بیشتر میشود.

علاوه براین، سعی میشود رژیم غذایی خاص و فعالیت ورزشی مشخصی به هنگام بازی با همسالان، برای کودک در نظر گرفته شود.
هینبا، در بررسیهای بالینی خود متوجه شد که وقتی بیماری دیابت، بهنگام تشخیص داده میشود، کودکان مبتلا غالباً با اندک چالشی با رژیم خوراکی دیابتی، سازگار میشوند تا وقتی که این بیماری در سنین بالاتر تشخیص داده میشود. غالباً سن تشخیص بیماری، حمایت مستمر خانواده از کودک و سایر منابع حمایتی، تأثیری چشمگیر بر سازگاری و کنار آمدن کودکان با بیماری خود دارد.
مطالعههای زیادی نحوه سازگاری روانشناختی کودکان مبتلا به دیابت ملیتوس وابسته به انسولین را بررسی نمودند.
در برخی از این مطالعات از جمله؛ ژاکوبسان و همکاران (1990)، به مشکلات مربوط به سازگاری اشاره شده است .
ولی در برخی دیگر چنین مشکلاتی گزارش نشده است . شواهد تجربی نشان میدهند که احتمالاً مشکلات مرتبط با عواطف، خلق و خو و عوامل محیطی، در نحوه سازگاری کودک دخیل باشند.
تفاوتهای فردی در میزان فعالیتهای روزانه، ناپایداری عاطفی- هیجانی، توانایی کنار آمدن با تغییرات احتمالی محیط و نیز نوع نگرش ذهنی کودک بر چگونگی سازگاری وی با بیماری تاثیر می گذارد.
انتظارات متفاوت از کودکان در فعالیتهای و کلاسی و همچنین در فضای خانواده و روابط بین اعضای خانواده، ممکن است خلق و خوی کودک را متأثر کند. و در چگونگی سازگاری عاطفی و اجتماعی کودک تعیین کننده باشند .
توماس و چیس(1977)، در مطالعهای نشان دادند که کودک چگونه با بیماری خود کنار میآید. آنها همانند بررسیهای پیشین خود به این نتیجه رسیدند که سه عامل؛
خلق و خوی کودک،محیط ونحوه تعامل کودک با محیط، در چگونگی سازگاری کودک تعیین کننده هستند.
بنابراین کودک مبتلا به دیابت ملیتوس وابسته به انسولین، با خلق و خوی تند اما برخوردار از محیطی انعطافپذیر در مقایسه با کودکی که هم دارای خلق و خوی تند است و هم محیط غیر منعطف است، از لحاظ عاطفی- اجتماعی وضعیت بهتری خواهد داشت.
راوت و ایرلیش(1988)، نیز وضعیت عاطفی (خلق و خو) کودکان دبستانی مبتلا به دیابت ملیتوس وابسته به انسولین را مورد ارزیابی قرار دادند.
و نقش آن در بیماری را تبیین نمودند. نتایج بررسی آنها نشان داد، کودکانی که فعال و بی اعتنا بودند و از جهت عاطفی بدخلق و درگیر فعالیتهای روزمره خودشان بودند و به سادگی به استرسها، واکنش جدی نشان نمیدادند، توانایی مهار و کنترل دیابت بهتری داشتند.
در مقابل گاریسون، در بررسیهای خود دریافت، کودکانی که دارای خلق منفی و فراخنای توجه بیشتری هستند، در مهار و کنترل دیابت بهتر عمل میکنند.
البته در هیچ یک از این مطالعهها، بافت و محیط اجتماعی کودک مورد ارزیابی قرار نگرفته بود.
ویسبرگ_ بنچل و گلاسگا (1997)، در مطالعه ای سعی کردند، عواطف ( خلق و خو)، محیط و کفایت اجتماعی کودکان مبتلا به دیابت ملیتوس وابسته به انسولین را مورد ارزیابی قرار دهند. آن ها با این فرضیه که کودکان وظیفه مدار، انعطاف پذیر، مقاوم و با استقامت، نسبت به کودکان بدخلق، دارای کفایت اجتماعی بالاتر و توانایی کنترل دیابت بهتری هستند.
برای این منظور نمونه وسیعی از کودکان سنین ۵ تا ۱۸ سال به تفکیک جنسیتی( دختر و پسر به تعداد برابر) که از تبار اقتصادی و اجتماعی نسبتاً خوب و یکسانی برخورداری بودند و تحت شرایط درمانی مناسب هم قرار داشتند، بررسی کردند.
نتایج بررسی آنها نشان داد که کفایت اجتماعی با داشتن استقامت بالا و احساس تکلیف، رابطه مثبت مستقیم ولی با حواس پرتی و نقص توجه، رابطه منفی مستقیم دارد. به این معنی کودکانی که دارای کفایت اجتماعی بالایی بودند، از ظرفیت استقامت و احساس مسئولیت بالایی هم برخوردار بودند .و برعکس، کودکانی که فاقد کفایت اجتماعی یا ضعف در کفایت اجتماعی بودند، بطور قابل ملاحظهای دچار مشکلات توجه و حواس پرتی هم بودند.
با توجه به بررسیهای انجام شده، کودکانی که قادر هستند در مهار، کنترل و کاهش اختلالهای خود، صبر کنند و با پشتکار مضاعف مشکلات خود را مدیریت کنند، غالباً دارای عملکرد اجتماعی بهتری هستند.

مطالعهها و بررسیهای انجام شده نشان میدهند که تجربه استرس بالا میتواند آهنگ ترشح هورمونها را به هم بریزد .
و موجب بالا رفتن سطح قند خون شود. همچنین استرس میتواند توانایی و تعادل کودک را برای حفظ رژیم غذایی مناسب به منظور کنترل و تنظیم قند خون را مختل کند.
هنسون رابطه بین کفایت اجتماعی و نقش والدین در مدیریت استرس کودکان مبتلا را مورد بررسی قرار داد، او این فرضیه را مطرح کرد که کفایت اجتماعی و حمایت والدین میتواند به طور مستقیم موجب احساس خود ارزشمندی و تقویت روحیه مقابله با استرس در کودکان مبتلا شود . و بطور غیر مستقیم هم میتواند آنها را در برابر وقایع محیطی منفی محافظت کند.
هنسون برای تعیین رابطه متقابل بین استرس، کفایت اجتماعی و حمایت والدینی، نوجوانان مبتلا به دیابت ملیتوس وابسته به انسولین و خانوادههایشان را مورد مطالعه قرار داد. نتایج بررسی او نشان داد که بین رعایت دستورهای رژیمهای خوراکی دیابتی و کفایت اجتماعی بالا، ارتباط مستقیم مثبت و معنی داری وجود دارد.
در حالی که بین تجربه استرس بالا و عدم پیروی یا تبعیت ضعیف از دستورهای رژیم غذایی و ضعف در کفایت اجتماعی ارتباط معناداری وجود دارد.
همچنین در حالی که بین حمایت والدینی، سطح استرس، پیروی از رژیم غذایی مناسب با دیابت و کنترل قند، اگرچه رابطه محسوسی وجود داشت . ولی این رابطه، معنادار نبود. در مجموع میتوان گفت که این یافتهها به طور مشترک برای درک بهتر از کفایت اجتماعی کودکان مبتلا به دیابت ملیتوس وابسته به انسولین میتواند بسیار مهم باشد.
با توجه به نتایج بررسیهای انجام شده معلوم شده کودکانی که از مهارتهای مهار و کنترل دیابتی خوبی برخودارند، نسبت به کودکانی که با کتواسیدوز دیابتی (شرایطی که زمانی رخ میدهد که کنترل ضعیف قند خون یا گلوکز خون وجود دارد) بستری میشوند، اختلالهای روانپزشکی کمتری را نشان میدهند .

کودکانی که در مهار و کنترل بیماری خود ضعف دارند، علاوه بر نقص در مهارتهای اجتماعی، دارای عزت نفس منفی و پایینتری نیز هستند .
گفته میشود بسیاری از این کودکانی که در مهار و کنترل رژیم غذایی و نیز بیماری خود ضعف دارند، دارای خانوادههایی هستند که دچار مشکلات بیشتری هستند.
لیس و همکاران (1998)، در مطالعهای کودکان بستری شده با مشکل کتواسیدوز دیابتی را مورد مطالعه قرار دادند. نتایج بررسی آنها نشان داد که اغلب این کودکان فاقد کفایت اجتماعی بودند و مشکلات روانپزشکی بیشتری را تجربه میکردند.
از همه مهمتر اینکه همه آنها دارای خانوادههایی بودند که مشکلات زیادی در برخی مهارتها از جمله؛ حل مساله، تعامل متقابل بین اعضای خانواده، روابط متقابل بین والدین-کودک و توزیع وظایف در بین اعضای خانواده را داشتند.
در هرحال با توجه به بررسیهای اخیر، چنین استنباط میشود که بین کفایت اجتماعی، حمایت والدینی و کنترل سطح قند خون در کودکان مبتلا به بیماری دیابت رابطه وجود دارد.
توانایی کودک برای مدیریت روابطش علاوه بر تأثیر مثبت بر مهار و کنترل بیماری خود، برای سازش یافتگی همه جانبه او نیز مهم به نظر میرسد.
اگرچه شواهد تجربی قوی برای تأیید این فرضیه وجود دارد، اما هنوز دقیقاً مشخص نیست چه نوع برنامهها و مداخلههایی بایستی برای این منظور به کار برده شوند.
مطمئناً با توجه به یافتههای لیس و همکاران (1998)، به نظر میرسد، فقدان حمایت والدینی هم بر سازگاری کودک با بیماری خود و هم بر رشد روابط اجتماعی مناسب او تأثیر منفی میگذارد.
گفته میشود که رابطه عمیق بین والد- کودک باعث میشود کودک با اندک چالشی با شرایط بیماریش کنار بیاید. و از دستورات مربوط به بیماری خود (مثلاً استفاده از رژیم غذایی خاص، انجام ورزشهای خاص و..) پیروی کند. حضور خانواده در هر زمان و در همه اقدامات درمانی برای افراد با بیماری دیابت کمک کننده است.
علاوه براین رابطه بین خلق و خوی کودک و پیروی او از استلزامات بیماری خود جنبه مهم دیگری برای درمان است.
اگرچه ممکن است خلق و خوی کودک برای تغییر یا ساماندهی رفتارش چندان مؤثر نباشد اما به نظر میرسد در کمک به تنظیم خلق و خوی کودک جهت رعایت استلزامات بیماریش اهمیت داشته باشد. معمولاً کودکانی که به لحاظ عاطفی بدخلق و غیر منعطف هستند و از سویی دیگر دچار نقص توجه جدی هستند ممکن است مشکلاتی را برای والدینشان داشته باشند.
علاوه براین ممکن است کودک مشکلاتی نیز در ایجاد روابط متقابل با همسالان و همچنین در رشد اجتماعی داشته باشد. که همه این مشکلات میتواند توانایی کودک را در مهار و کنترل بیماریش تحت تأثیر قرار دهند.
به نظر میرسد درمان خانوادگی و آموزش درباره بیماری در کمک به کودک برای توسعه روابط مناسب با همسالان، بسیار مهم بوده باشد. مطالعات بیشتری مطمئناً مورد نیاز است تا این روابط متقابل و تأثیر آنها بر درمان را مورد بررسی قرار دهد.
یافتههای بسیار کمی وجود دارند که به طور مستقیم کفایت اجتماعی کودکان مبتلا به دیابت وابسته به انسولین را مورد ارزیابی قرار دادهاند. تغییرات در فرایند رشد کودک قابل انتظار است . به همین جهت انتظار میرود که کودک در نمودار رشد، به موازاتی که پیشرفت میکند، در مدیریت بیماری خود نیز استقلال بیشتری داشته باشد.
برای کودکی که دارای مشکلات اجتماعی است، این تغییرات ممکن است به طور خاص مشکلساز باشد از این جهت که احتمالاً کودک برای این مسئولیت آماده نیست.
از سویی دیگر چنانچه کودک یا نوجوان مبتلا از جهت عاطفی- روانی، پختگی لازم را نداشته باشد و آن پیوند عاطفی عمیق در روابط بین فرزند – والدین نباشد، آنها به احتمال زیاد در کسب استقلال بطور جد دچار مشکل میشوند. علاوه براین کودکان و نوجوانان مبتلا به دیابت ملیتوس وابسته به انسولین، که به لحاظ رشدی فاقد پختگی لازم هستند .
و از سویی دیگر در کفایت اجتماعی نیز نقص دارند، احتمالاً در رعایت الزامات مربوط به بیماری خود از جمله؛ تنظیم خلق و خو، بازبینی و کنترل سطح قند و گلوکز خون و یا رژیم غذایی ضعیف عمل میکنند.
این دسته از کودکان و نوجوانان شاید تمام سعیشان بر این باشد که همنوا با همسالان رفتار کنند.احتمالاً همراه همسالان، رفتن به رستورانها و ساندویچیها را، خیلی مهمتر از مراقبت و کنترل قند خونش تلقی کنند. نوجوانانی که دارای استقلال رفتاری بیشتری هستند ، احتمالاً به رعایت شرایط بیماری خود و حساسیت به خوراکیهای خاص بیماری خود بیشتر واقف باشند.
البته اتخاذ چنین راهبردی برای کودکان خردسال و کم تجربه که از حیث تجارب اجتماعی هم بسیار ضعیف هستند، شاید به اندازه نوجوانان آسان نباشد.
مطالعهها در خصوص کودکان مبتلا به دیابت ملیتوس ، بایستی در راستای رشد اجتماعی آنها باشد تا بتوان ارزیابی دقیق تری از وضعیت رشد اجتماعی کودک به عمل آورد.
و از سوی دیگر در صورت داشتن هرگونه نقصی بویژه نقص در کفایت اجتماعی، بتوان بهترین اقدام مداخله ای را به کار بست .تا بتواند بهبودی قابل توجهی را در کودک بوجود بیاورد.
افزودن دیدگاه